مبانی نظری آموزش مهارت های زندگی

مبانی نظری آموزش مهارت های زندگی

مبانی نظری آموزش مهارت های زندگی

مهارت­های زندگی برای بهتر زیستن به ما کمک می­کند که با مشکلات زندگی به شیوه مثبت برخورد نموده، تا به موفقیت­ های بیشتری نایل آئیم، چرا که به قول نیچه انسان چرایی است که می­تواند با هر چگونه­ای بسازد ولی اگر بخواهد. امروزه تعداد مهارت­های زندگی نیز رو به فزونی است، مهارت هایی که انسان­های قوی­تر، مقاوم­تر و دارای اعتماد به نفس بالاتری می­سازد و قدرت مقاومت و موفقیت را افزایش می­دهد لذا انسان­ها می­توانند تغییرات و تحولاتی در سبک زندگی خود ایجاد نمایند (خنیفر، پورحسینی، 1387).

یکی از اهداف عمده آموزش مهارت های زندگی فهم «هدف زندگی» است؛ چرا که هدف ­شناسی نوعی کمال انسانی است  زیرا هدف ­داری و هدف شناسی قدر آدمی را بالا می­برد و به قدر و منزلت خویش نیز واقف می­شود (فیضی، 1386).

ضرورت و اهمیّت آموزش مهارت­های زندگی

زندگی پیچیده انسان امروزی با رشد و پیشرفت تکنولوژی و سهولت در دسترسی اطلاعات(مفید و غیر مفید) و فرو ریختن مرزهای فرهنگی، اجتماعی و حتی جغرافیایی با چالش­های جدید و فراوان رو به رو شده است، طبق آمارهای جهانی بهداشت انواع آسیب­های روانی، اجتماعی در اغلب جوامع به طور نگران کننده­ای رو به افزایش می­باشد. اختلالات روانی، وابستگی­های دارویی (اعتیاد) ، رفتار های ضد اجتماعی و بزهکاری به ویژه در نسل جوان روند صعودی پیدا کرده است؛ از طرفی ماهیت مشکلات­ روانی، اجتماعی به گونه ­ای است که مقابله با آن در سطوح بعدی مداخله(پیشگیری ثانویه و ثالث) نه تنها هزینه ­های قابل ملاحظه ­ای را از نیروی انسانی و مسائل مالی بر جوامع تحمیل می­کند  بلکه اثر بخشی و کارآمدی آن نیز بسیار محدود و حتی در مواردی ناچیز می­باشد (خنیفر، پورحسینی، 1387). به همین منظور بسیاری از صاحب­نظران پیشگیری در سطح اولیه را با هدف کاهش و کنترل مشکلات خاص(از قبیل وابستگی دارویی، افسردگی) را مناسب­تر می­دانند و برنامه آموزش مهارت­های زندگی با این هدف می­باشد. آموزش مهارت­های زندگی در سال 1993 به منظور ارتقای سطح سلامت روان و پیشگیری از آسیب­های روانی و اجتماعی از سوی سازمان جهانی بهداشت طراحی و در سطح وسیع در کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته و بیشترین اثربخشی و کارآمدی را داشته است (پورقاسمی، 1390). 

تعریف مهارت­های زندگی

به مهارت­هایی گفته می­شود که برای افزایش توانایی روانی و اجتماعی افراد برای روبرو شدن با کشمکش­های زندگی، ایجاد روابط بین فردی مناسب و مؤثر، انجام مسئولیت­های اجتماعی، انجام تصمیم گیری­های درست، حل تعارض­ها و کشمکش­ها بدون توسل با اعمال  و رفتارهایی که به خود و دیگران صدمه می­زنند. به عبارت دیگر یادگیری مهارت­های زندگی موجب افزایش «ظرفیت روان شناختی» اشخاص می­شود (ناصری، 1387).

 ظرفیت روان شناختی  یک فرد عبارت است از توانایی شخص در مواجه با انتظارات و سختی­های زندگی روزمره. هر قدر ظرفیت روان شناختی بیشتر باشد، به همان اندازه شخص قادر خواهد بود سلامت روانی– رفتاری خود را در سطح بهتری نگه دارد و به شیوه مثبت، سازگارانه و کارآمد به حل و فصل مشکلات بپردازد. ظرفیت روان شناختی افراد در ارتقای بهداشت روان در هر سه جنبه، جسمانی، روانی و اجتماعی از اهمیت فوق­العاده ای برخوردار است، اشخاصی که توانایی مقابله با مشکلات و موقعیت­های چالش انگیز را خیلی زود از دست می­دهند و در دام انزوا، افسردگی، رفتارهای ضد و غیراجتماعی و به ویژه وابستگی دارویی گرفتار می­شوند و قدرت سازگاری با موقعیت­های جدید را کمتر دارند از ظرفیت روان شناختی پایینی برخوردارند؛ در مقابل افرادی که از پس موقعیت­های سخت برآیند و بدون عارضه خاصی مشکل را برطرف نمایند یا آن را پشت سر بگذارند، از ظرفیت روان شناختی بالاتری برخوردارند (ونزل، 2009).

شاخص های سبک زندگی اسلامی

مهارت­های زندگی شامل مجموعه­ ای از توانایی ­هایی است که قدرت سازگاری و رفتار مثبت و کار آمد را افزایش می­دهد. در نتیجه شخص قادر می­شود بدون این­که به خود و دیگران صدمه بزند، مسئولیت­های مربوط به نقش اجتماعی خود را بپذیرد و با چالش­ها و مشکلات روزانه زندگی به شکل مؤثر روبه ­رو شود محققان تأثیر مثبت مهارت­های زندگی در تداوم و استحکام  خانواده­ ها را دلیلی بر اهمیت آموزش­ها می­دانند، همچنین آموزش این مهارت­ها به عنوان یک روش عام درپیشگیری از آسیب­ها ی خانواده و آسیب­های فردی و اجتماعی مورد تأکید بوده است (پورقاسمی، 1390).

مهارت­های ده ­گانه زندگی

 1- مهارت خودآگاهی 2- مهارت حل ­مساله 3- مهارت تصمیم­ گیری 4- مهارت همدلی 5- مهارت تفکر خلاق 6- مهارت تفکر نقادانه 7- مهارت مقابله با فشار (استرس) 8- مهارت مقابله با هیجان­ های ناخوشایند (منفی) 9- مهارت ارتباط مؤثر 10- مهارت روابط بین فردی (پورقاسمی، 1390).

مهارتهاي ده گانه مديريت

مهارت خودآگاهي

 خودآگاهی توانایی شناخت خود و آگاهی از خصوصیات، نقاط ضعف و قوت، توانایی ­ها و ناتوانائی­ها است. قطعاً فلسفه مهارت خودآگاهی این نیست که چگونه بودن را برای فرد مشخص کند، بلکه هدف اصلی این است که فرد با تعمق به تمام ویژگی­های خود نگریسته و خود تصمیم بگیرد که چگونه باشد و فراموش نکنیم که هر نوع تغییر در انسان، در صورت نیاز به تغییر به وجود خواهد آمد و از جمله عوامل مهم در نیاز به تغییر مهارت خودآگاهی است و بهترین روش برای قوی کردن خودآگاهی آن است که یاد بگیریم از نقاط قوت و توانایی­ های خود استفاده کرده و نقاط ضعف­مان را بهبود دهیم. مهارت خودآگاهی نسبت به دیگر مهارت­ها کمی تفاوت دارد، چرا که با وجود آن­که از اولین مهارت­هایی است که مطرح می­شود و  فرد  بعد از این که در دیگر مهارت­ها به اندازه کافی به مهارت رسید در نهایت به خودآگاهی می­رسد (کارمیان، 1379). عموماً اجزاء خودآگاهی عبارتند از:

🔴 خودارزیابی صحیح: نقاط قوت و ضعف، محدویت ها، توانایی­ ها و یادگیری از تجارب

🔴 خودآگاهی هیجانی: آگاهی داشتن از احساسات و هیجانات خود در موقعیت­های مختلف

🔴 اعتماد به نفس: تکیه فرد به توانایی­ ها و قوت خود و تلاش دائم برای تبدیل نقاط ضعف به قوت (کارمیان، 1379).

عوامل مؤثر در رشد خودآگاهی

✔️ پذیرش خود: خودمان را با تمام نقاط قوت و ضعف­مان بپذیریم و دوست داشته باشیم مسلماً عوامل متعددی در چگونگی پذیرفتن خود به همان شکلی که هستیم نقش دارد اما یکی از عوامل مؤثر پذیرفتن اشتباهاتی است که از ما سر می­زند.

✔️ پذیرش دیگران: به معنای پذیرش انسان ها به همان شکلی که هستند با تمامی شباهت­ها و تفاوت­های بین فردی. به نظر می­رسد  عامل زیربنایی که تمامی تفاوت­ها از آن نشأت می­گیرد عبارتند از تفاوت­های ژنتیکی و توارثی و محیطی که هیچ دو نفری را نمی­توان کاملاً شبیه به هم پیدا کرد.

✔️ قبول مسئولیت­ها: با قبول مسئولیت­ها شما گام بسیار مهمی در رشد اعتماد به نفس خود و رسیدن به خودآگاهی بیشتر برداشته ­اید، قبول مسئولیت و درگیر شدن با مسائل مربوط به آن باعث می­شود که به نقاط قوت و ضعف خود بیشتر پی ببریم و یکی از بزرگ­ترین این موانع ترس از شکست و اشتباه کردن است (سوینگل، 2007).

موانع رشد خود آگاهی

1-توقعات و انتظارات بیش از حد:  اولین علامت، توقعات نابجا و بیش از حد خودخواهانه است، دومین علامت این است که بدون تلاش و کوشش و برداشتن قدمی انتظارات­مان برآورده شود، سومین علامت تضاد بین توقعات و انتظارات ماست.

یکی دیگر از اثرات مضر «توقعات نابجا» احساس خستگی و تنبلی مزمن و دائمی است که به فرد گاهی آن را بروز می­دهد یا نمی­دهد.

2- کمال گرایی: به افکار و رفتارهای خود تخریب­گرایانه ای اشاره می­کند که هدف آن نیل به اهداف با شدت افراطی و غیر واقع ­گرایانه است که در آن صورت فرد به جای حرکت در مسیر موفقیًت سعی در کامل بودن دارد.

3- غرورها: متأسفانه اعتماد به نفس و غرورها شبیه به یکدیگر است و انگار هیچ تفاوتی بین آن­ها نیست. می­توان گفت که غرور احساس بدی است که به شدت انسان را آسیب­ پذیر و مستعد رنجش ­های بی­جا می­کند (ناصری، 1387).

مهارت حل مسأله

ما در سراسر زندگی خود به طور مداوم در معرض مشکلات و موقعیت­ هایی قرار می­گیریم که نیازمند برخورداری از مهارت حل مسأله هستیم برخی از این موارد کوچک و ساده بوده و مستلزم یک تجزیه و تحلیل پیچیده و سیستماتیک نیستند  ولی  برخی دیگر دشوار و بغرنج و فعالیت ­های فکری پیچیده ­ای را می­ طلبد. حل مسأله یکی از مهم­ترین فرایندهای تفکر است که به ما کمک می­کند تا مقابله مؤثرتری با مشکلات و چالش­های زندگی داشته باشیم. حل مسأله شامل 5 مرحله است ولی قبل از وارد شدن به فرآیند 5 مرحله ای آن بایستی موجودیت مشکل توسط فرد پذیرفته شود، برای حل مسأله باید بپذیریم که یک مسأله وجود دارد و این مشکل مربوط به ماست.  لذا فعالانه باید در صدد حل آن و پیدا کردن راه ­حل­های آن برآییم، برای این منظور شیوه ­هایی که پیشنهاد می­شود عبارتند از:

  • اتخاذ نگرش حل مسأله (موجودیت مشکل توسط فرد پذیرفته شود)
  • تعریف مسأله
  • بارش فکر(لیست کردن هر راه ­حلی که به ذهن می ­آید) (شمسی­خانی، 1387).
  • ارزیابی و انتخاب بهترین راه حل
  • اجرای راه حل انتخاب شده
  • ارزیابی رضایت بخش بودن راه حل
مطالب پیشنهادی  موافقان و مخالفان درمان های معنوی

ارزیابی راه­ حل­ها بعد از شناسایی کردن آن­ها

برای این منظور لازم است مزایا و معایب هر راه ­­حل را فهرست کنیم و بعد از آن اولویت ­بندی کنیم. اولویت ­بندی و مقایسه معایب و مزایا بر اساس ملاک­های عمده و مهمی که فرد در نظر دارد، صورت  می­گیرد. فرض کنید که شخص بین انتخاب ازدواج و تحصیل با مشکل مواجه می­شود، در این مرحله اگر اهمیت کسب دانش برای فرد ملاک اصلی است؛ تشکیل خانواده در اولویت بعدی قرار می­گیرد. با تعیین معایب و مزایای هر کدام در صورت رد دیگری، فرد می­تواند ملاک او را در نظر گرفته و این مقایسه را انجام دهد لذا ارزیابی راه ­حل­ها بر اساس:     

1) میزان مطلوبیت آن­ها ،یعنی متناسب بودن آن­ها با سیستم ارزشی نیازها و علایق فرد صورت می­گیرد

۲) بر اساس میزان مؤثر بودن آن­ها در حل مسأله صورت میگیرد (شمسی­خانی، 1387).

انتخاب راه ­حل و برنامه ­ریزی اجرا

پس از ارزیابی و انتخاب راه­ حل که این راه ­حل گاه ممکن است ترکیبی از چند راه ­حل باشد، گام بعدی برنامه­ ریزی برای اجرای آن است. در مرحله برنامه ­ریزی راه حل انتخاب شده را از ابتدا به طور ذهنی در برخورد با مسأله و حل آن مجسم می­کنیم و به پیامدهای احتمالی آن می­ اندیشیم، در حین مرحله فرد می­تواند راجع به پیامدهای انتخاب خود از دیگران پرس و جو کند. در هر صورت لازمه مرحله برنامه ­ریزی آن است که مشخص کنیم برای اجرای راه­ حل، قدم به قدم چه کارهایی را باید انجام بدهیم  (شمسی­خانی، 1387).

مرحله مقایسه نتایج با اهداف

برای این­که بدانیم با انتخاب و اجرای راه ­حل مطلوب، آیا در جهت حل مشکل گام برداشته ­ایم یا نه و این که این راه تا چه حد در حل مشکل­مان مؤثر واقع شده؛ نیازمند مقایسه نتایج حاصل از اجرای راه ­حل با اهداف اولیه مربوط به مشکل می­باشیم. این کار میزان موفقیت ­آمیز بودن راه ­حل را روشن و موجب تسهیل در تصمیمات بعدی ما می­شود. برای این منظور ارزیابی عملکرد خودمان در ارتباط با مشکل و پرسیدن نظرات دیگران در خصوص تغییر صورت گرفته، می­تواند مؤثر باشد. در هر صورت در این مرحله ممکن است به این نتیجه برسیم که راه­ حل مؤثر بوده و به آن ادامه دهیم و یا قابل ­اجرا نبوده و نتایج رضایت­ بخشی در بر نداشته است. لذا یکی دیگر از راه ­حل ­های پیشین را انتخاب و به اجرا در می ­آوریم  (شمسی­خانی، 1387).

مهارت در تصمیم ­گیری

امروزه ایجاد مهارت در تصمیم ­گیری یکی از پایه­ای ترین مهارت­های زندگی به شمار می ­آید زیرا زندگی در جوامع پیشرفته، گسترش ارتباطات اجتماعی و افزایش انتخاب­ها را فرا راه افراد مختلف قرار داده است. تصمیمات صحیح و عقلانی در این موقعیت­ ها نتیجه ­ای مؤثر در زندگی فرد به جای خواهند گذاشت و از تعارضات و تنش های روانی فرد خواهند کاست. تصمیم گیری های غیر منطقی و نادرست باعث اضطراب و ایجاد افسردگی خواهد شد و تصمیم گیری عاقلانه آینده ای روشن را به وجود خواهد آورد و اطمینان و آرامش ویژه ای را به زندگی فرد هدیه خواهد نمود (سازمان جهانی بهداشت، ترجمه قاسم ­آبادی و محمدخانی، 1387). در امر تصمیم گیری عوامل مهمی اهمیت دارند و افراد برای هر تصمیم ­گیری، باید از این عوامل آگاهی داشته باشد:

۱- اطلاعات: داشتن اطلاعات لازم یکی از موارد تصمیم گیری است، در حالی که  افراد معمولاً در این زمینه آگاهی های لازم را ندارند.

2- فشار های اجتماعی: دیدگاه ها و ارزش های اطرافیان، به شدت بر افراد اثر می گذرد و غالباً این آثار و القائات هم­سو نیستند و با هم تناقض دارند. هنگام تصمیم گیری در موارد دشوار، خواسته یا ناخواسته، فرد تحت تأئیر این القائات قرار می گیرد.

3- موقعیت: از ویژگی­ های مهم در زندگی امروز، ایجاد  تصمیم فوری در موقعیت­ های ویژه یا در زمان های بحرانی است. ممکن است فرد به دلیل فشارها و تنش­هایی که در روابط خود با دیگران با آن رو به رو می شود، در تصمیم­ های خود لجبازی کند و از این طریق، خود را بزرگسال و مستقل جلوه دهد. بنابراین، افراد باید آموزش ببینند که عواقب چنین تصمیم­ هایی بیش از آن است که آنان تصور می­کنند. گاهی اوقات، تصمیمات بدون مطالعه، ضعیف، غیر منطقی و فاقد استدلال مناسب و کافی است (ونزل، 2007).  تصمیمات ضعیف را می­توان به ترتیب زیر طبقه­ بندی کرد:

الف) اجتناب کردن: تصمیم گیری به گونه ­ای است که شخص از مواردی که به نظر او نامطلوب است، اجتناب می­کند.

ب) به تعویق انداختن: در این مورد، شخص تصمیم گیری­های خود را به آینده موکول می­کند، این اشکال به خصوص در روابط زناشویی رخ می نماید.

ج)اهمیت ندادن: گاهی فرد احساس می­کند که نیازی به تصمیم گیری ندارد، مثلاً ممکن است یک کار مهم و سرنوشت ساز را جدی تلقی نکند.

د)انتخاب بدون مطالعه: در این حالت، خود راه حلی بر می گزیند که به نظر او درست است، در حالی که ممکن است تنها یکی از پی آمد های احتمالی آن را در نظر داشته باشد. با در نظر گرفتن این موارد، به نظر می رسد که برای یک تصمیم گیری موفقیّت آمیز، باید ابعاد گوناگون مسأله را در نظر گرفت و بر اساس اطلاعات موجود و ارزش های شخصی تصمیم گرفت و هر فرد باید از عواقب تصمیمات خود که ممکن است کوتاه مدت، دراز مدت یا همراه با آثار عاطفی باشد، آگاه گردد. این آثار و پیامد ها به خصوص هنگامی اهمیت می یابند که تصمیم با ارزش های نهادی فرد تضاد داشته باشد (سازمان جهانی بهداشت، ترجمه قاسم­ آبادی و محمدخانی، 1387).

سبک های تصمیم گیری مدیران در سازمان

مهارت همدلی

  تلاش برای فهم موقعیت زندگی دیگران و زمینه سازی برای پذیرش خود در میان دیگران بخشی از مهارت زندگی است.هر جا که به همیاری و مشارکت افراد نیاز باشد، همدلی موتور محرکه این حرکات خواهد شد و کارایی این رفتارها را مضاعف خواهد نمود. هر گاه عضوی از جامعه انتظار آن را داشته باشد که دیگران او را با تمام ویژگی ها و خصلت ها بپذیرند، خودش هم باید قادر به فهم عقاید، باور ها و احساس دیگران باشد. متأسفانه نداشتن مهارت در همدلی و توجه نکردن به مجموعه فضای شناختی و عاطفی دیگران سرچشمه بد فهمی های فردی و بدتر از آن خصومت های نژادی است. فقدان همدلی در افراد باعث متوسل شدن به روش های انفرادی بیان خویشتن می شود؛ به گونه ای که گاهی در تضاد با ارزش های اجتماعی و فرهنگی قرار می گیرد (ونزل، 2007).

مبانی نظری آموزش مهارت های زندگی

نقش همدلی در فهم زندگی

همدلی یا هم حسی به معنی تلاش برای فهم موقعیت زندگی دیگران است. درک و پذیرش دیگران، یعنی همان افرادی که با ما متفاوت هستند؛ بخشی از مهارت همدلی است. بهبود روابط اجتماعی، مثلاً در موقعیت های فرهنگی و قومی، از مهارت های زندگی امروز است و بدون آن، هر لحظه ممکن است کینه ها و خصومت های افراد نسبت به یکدیگر تشدید شود. در عصر حاضر لازم است با تقویت همدلی در افراد، آنان را به سوی تجربه رفتار های جمعی هدایت کنیم. همدلی به راستی یک مهارت است و عده ای اساساً از این مهارت بی بهره و از مزایای بی شمار فردی و اجتماعی آن بی­ خبرند (سوینگل، 2009).

آسیب های شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای پیام رسان تلفن همراه بر فرد و خانواده

بررسی­ های روان شناختی، اجتماعی نشان داده است که گاه ویژگی­های قومی، زبانی یا نژادی حصاری گرداگرد گردان­ه ای یک مجموعه انسانی ایجاد می­کند و مانع ایجاد روحیه همدلی در افراد می­گردد. واقعیت های زندگی اجتماعی، در حال حاضر هرگز پذیرای این پدیده ناهنجار نیست. جالب است که هم اکنون روان شناسان اجتماعی، تماس های بیشتر و تلاش برای درک مجموعه عناصر تأثیرگذار بر ذهن و رفتار یک فرد یا یک قوم ؛همدلی را به منزله راه حل پیشنهاد کرده اند. همدلی ابعاد بیشماری دارد اما تنها به یک نکته دیگر در مورد آن اشاره می کنیم که عبارت است از ناسازگاری های همسران و سایراعضای خانواده. پژوهش های روانشناسان گویای این حقیقت است که دلایل ریشه ای این مسأله را باید در فضای ذهنی متفاوت همسران و فرزندان جستجو کرد. هر یک از این افراد، پدیده ها را از دیدگاه ویژه خود می بینند در این زمینه نیز همدلی کلید درک و سپس حل تدریجی اختلافات زوجین و گاه فرزندان آن­ها می باشد (رادفر و حمیدی، 1390).

مطالب پیشنهادی  آسیب های شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای پیام رسان تلفن همراه بر فرد و خانواده

مهارت تفکر خلاق

هرگاه قدرت تصمیم گیری و مهارت حل مسأله را تلفیق کنیم، به ویژگی تفکر خلاق دست می یابیم. قدرت تفکر آفریننده و خلاق ،زوجین را قادرمی سازد تا انتخاب های گوناگون را خود کشف کنند و در نتیجه از بن بست های زندگی خارج شوند. در این چشم انداز افرادی که با خودکشی به زندگی خود پایان می دهند و یا به فکر خودکشی می افتند، تفکر خلاق خود را به کلی از دست داده اند. قدرت تفکر خلاق به شخص امکان می دهد از دایره بسته تجربیات محدود خویش خارج گردد و به فراسوی تجارب بنگرد، بدین سان زندگی فرد، انعطاف پذیر می شود و از تمام جوانب به پدیده ها می نگرد. تفکر خلاق در همگان وجود دارد و تفاوت افراد در این زمینه بدون تردید کمی است نه کیفی. به همین دلیل تفکر خلاق آموختنی است و در زمره مهارت های زندگی قرار می گیرد. بدین ترتیب تفکر خلاق، عامل مهمی در یافتن راه ها و در نتیجه حفظ سلامت روان است (پورقاسمی، 1390).

اجزاء تفکر خلاق عبارتنداز:

🔴 سیالی: به طور کلی به توانایی ارائه پاسخ های متعدد به یک موقعیت معین اشاره دارد.

🔴 ابتکار: توانایی خلق ایده ­های بدیع و غیرعادی.

🔴 تخیل: توانایی به ذهن آوردن تصاویر، پدیده ها، اشیاء، روابط، ایده ها، عقاید می باشد.

🔴 انعطاف پذیری: ارزیابی یک موضوع از جوانب و زوایای مختلف (نوری قاسم ­آبادی، 1377).

مهارت تفکر نقادانه

یکی از مهارت هایی است که در قالب برنامه «آموزش مهارت های زندگی» آموزش داده می­شود و می­توان گفت جزء مهم­ترین مهارت­ها برای افراد محاسبه می­گردد. اهداف این مهارت عبارتنداز:

  • فعال کردن ذهن مخاطبان در ارتباط با مفهوم تفکر نقادانه.
  • آگاهی یافتن مخاطبان از اجزاء تفکر نقادانه.
  • مهارت یافتن مخاطبان در تفکر نقادانه (ناصری، 1387).                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                  

تفکرنقاد دارای شش ویژگی است (قاسمی، 1390):  

1-تفکر فعال : این ویژگی اولین مرحله تفکر نقاد است که در آن فرد به تدوین اطلاعات و تکمیل معلومات خویش در موضوع و مسأله مطرح شده می پردازد و با خود می گوید: لازم است که اطلاعات خود را در این رابطه فعال کنم و نباید بدون تفکر نقاد این موضوع را بپذیرم.

2- تفکیک واقعیت، غیر واقعیت و عقیده: واقعیت موضوعی است که صحت آن به شیوه های علمی ثابت شده و غیر واقعیت بالعکس، در این میان عقیده، دیدگاه یا موضوعی است که به گمان یکی صحیح است اما دیگری آن را قابل دفاع نمی داند.

3-بررسی اعتبار یک موضوع با استفاده از پرسش: در این مرحله فرد نقاد با طرح پرسش هایی میزان اعتبار و پشتوانه عقلی-علمی موضوع مورد نظر را می سنجد و می پرسد «این موضوع چه اندازه دارای اعتباراست».

4-دقت در نتیجه گیری: بسیاری از ما پس از جمع آوری اطلاعات ناقص و با یک برداشت سطحی از آن ها دست به نتیجه گیری های فوری می زنیم  در حالی که این شیوه تأثیر بسیار منفی در رویکرد های آینده ما دارد و معمولاً ما را دچارتصمیم گیری های غلط می کند. یکی از شروط ،داشتن یک تفکر نقاد تعمق و دقت نظر در نتیجه­ گیری است.

5-بررسی دقیق منابع اصلی افکار، عقاید و ارزیابی آن ها: یکی از راه های بررسی افکار و عقاید خود ما و دیگران این است که سوال کنیم چرا بدان ها اعتقاد داریم و مرجع این گذاره در ذهن ما چیست و به عبارتی آبشخور آن کدام است؟ بررسی دقیق منابع اصلی افکار و عقاید و ارزیابی اعتبار آن ها یکی از مؤلفه های مهم تفکر نقاد است که به ما کمک می کند تا به جای رد یا پذیرش ساده نظرات دیگران، آن ها را بررسی کرده و سپس در مورد شان تصمیم گیری کنیم.

6-پذیرش اطلاعات صحیح: آخرین مرحله و ویژگی یک فراگرد فکری نقادانه این است که فرد منتقد ،اطلاعات صحیح را بپذیرد؛ در این مرحله و سایر مراحل بهتر است کار به صورت گروهی و با شیوه بارش افکار باشد (قاسمی، 1390).

مهارت مقابله بافشار(استرس)

استرس یکی از زمینه ­های تحقیقی قدیمی است که سال هاست دانشمندان رشته های مختلف به بررسی آن پرداخته اند؛ شاید در نگاه اول استرس نتیجه عوامل ناخوشایند تلقی شود، ولی طبق تعریف، استرس عبارت است از هر موقعیتی که فرد مجبور شود سازگاری معمول خود را تغییر دهد (امامی نائینی، 1385؛ گمبل، 2006).

شیوه ­های کلی مقابله با استرس عبارتند از:

1- روشهای مسأله محور: مستلزم درک و تعریف مشکل و یافتن راه ­حل­های احتمالی آن است.

2- روش­های هیجان محور: مبتنی بر کنترل هیجان و احساسات به وجودآمده در خود فرد است.

آثار استرس نیز بر دو نوع است: 1- جسمانی 2- روانشناختی (شناختی، رفتاری، هیجانی) (گمبل، 2006).

سبک زندگی اسلامی

می­توان استرس را نیز به دو نوع حاد و مزمن تقسیم نمود: استرس حاد استرسی است که فرد ناگهان با آن مواجهه می شود حال آن که در استرس مزمن، فرد مدت ها درگیر یک موقعیت تنش­ زا می­گردد. یافته ­ها حاکی از آن است که بین کیفیت کارکرد افراد و شدت یا سطح استرس وارد شده بر آن­ها ارتباط خاصی وجود دارد، بدین شکل که انسان در موقعیت هایی با حداقل و حداکثر استرس، ضعیف­ ترین کارکرد را دارد و بهترین کارکرد انسان در مواقعی است که شدت استرس بین حداقل و حداکثر باشد و خود ما تأثیر مهمی بر شدت احساس استرس در موقعیت­های روزمره داریم و خود ما هستیم که می­توانیم شاخص­های فیزیولوژیک استرس را تحمل کرده و به شیوه ای مثبت، سالم و چالشی در یک موقعیت فشارزا عمل کنیم (امامی نائینی، 1385؛ گمبل، 2006).

مهارت مقابله با هیجان­ های ناخوشایند (منفی)

انسان­ها در طول زندگی با احساسات مختلفی رو به رو می شوند، بعضی از این احساسات خوشایند است و به انسان انرژی می دهد مثل شادی و عشق، برخی دیگر احساسات خوشایند نیست و انسان ها معمولاً از آن می گریزند، مثل ترس، خشم و غم، داشتن این احساسات در دراز مدت می­تواند مخرب باشد ولی آنچه مسلم است، همه ما هم احساسات خوشایند داریم و هم احساسات ناخوشایند و وجود هر دو احساس لازم و ضروری است (پورقاسمی، 1390).

راهبردهای کنترل احساسات ناخوشایند

1-راهبردهای شناختی: راهبردهایی است که بر مبنای نظریه­ های شناختی استوار شده­اند، در این  نظریه­ ها، عوامل اصلی نگه­دارنده رفتار، فرایندهای شناختی فرض می­شوند. روان شناسان شناخت­گرا بر این باورند که افراد بر حسب ادراکی که از امور و رویدادها دارند به آن­ها واکنش نشان می­دهند.  شناخت­ گرایان معتقدند تغییرات مطلوب در رفتار افراد از جمله رفتارهای هیجانی آن­ها، از راه تغییر دادن الگوهای فکری، باورها، نگرش ­ها و عقایدشان امکان­پذیر است.

2-راهبردهای رفتاری: نیز به مجموعه روش­ها و فنونی گفته می­شود که به آموزش مهارت­های رفتاری می­پردازد. راهکار های رفتاری، راهکارهایی هستند که هم سعی در حذف و اصلاح رفتارهای نامناسب و مخرب افراد و هم سعی در ایجاد رفتار های مناسب و سودمند دارند (گمبل، 2006؛ امامی نائینی، 1385).

مراحل کنترل هیجانات ناخوشایند عبارت است از  (رادفر و حمیدی، 1390):

1-خودآگاهی هیجانی به صورت :

  • شناخت احساسات و عواطف به هنگام رویارویی با موقعیت­های ناخوشایند
  • شناخت افکار و باورها
  • شناخت چگونگی تفسیر رویدادها
  • آگاهی یافتن از خواسته ها و انتظارات خود.

2- روش ­های کوتاه مدت کنترل هیجانات :

  • روش­ های موازی
  • آرمیدگی
  • پیش­بینی
  • تخلیه احساسات منفی گذشته
  • ترک موقت محیط
  • تنفس عمیق
  • روش ­های پرت کردن حواس

خودکارآمدی ؛ تعاریف، ابعاد و نظریه ها

36 دیدگاه دربارهٔ «مبانی نظری آموزش مهارت های زندگی;

  1. در یک کلمه عااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

  2. باید خسته نباشید و تبریک عرض کنم خدمت شما با این اطلاعات بسیار مفید و خوبی که به اشتراک گذاشتید…امیدوارم باز هم ازین اطلاعات خوب در اختیار ما قرار بدید.موفق باشید.

  3. سلام
    وقتتون بخیر
    ولی اونقدر مقاله تون شیرین و از ته دل و مفید بود که بر خودم لازم دیدم ازتون تشکر و قدردانی کنم.❣️

  4. کم پیش میاد ایرانی جماعت بدون قر و قمیش و ادا و اصول حرف اصلیش رو بزنه!! جز معدود دفعاتیه که میبینم یک متن خیلی شسته رفته نکات خوب و کاربردی رو بیان کرده!! ممنونم از نویسنده ی این متن، امیدوارم خداوند عوض خیر به ایشان عنایت کناد!!!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 کلیه حقوق مادی و معنوی برای www.unpbook.ir محفوظ میباشد و هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی خواهد داشت.

آسان پرداخت شاپرک درگاه پرداخت زرین پال  معرفی شرکت به پرداخت ملت‎  بانک پارسیان پرداخت الکترونیک سامان شبکه بانکی شتاببانک پاسارگاد وزارت علوم اطلاعیه سازمان سنجش درباره ثبت نام قبول شدگان دکتری 98

تلفن: 09306406056

پشتیبانی پیامکی : 09124530420