مفهوم رضایت زناشویی

مفهوم رضایت زناشویی

مفهوم رضایت زناشویی

به اعتقاد اليس (1989)، مفهوم رضایت زناشویی را می توان احساسات عيني از خشنودي، رضايت و لذتي دانست، كه زن يا شوهر هنگامي كه تمامی جنبه هاي ازدواج شان را در نظر مي گيرند، تجربه مي كنند (سلیمی، محسن زاده و نظری، 1394). دلاکولتا (1989)، رضایت زناشویی را متشکل از سه ساختار اصلی می دانست:
1) تعامل با همسر (رضایت هریک از همسران از یکدیگر/ جستجوی تعامل)؛
2) جنبه های عاطفی همسر (به این معنی که چقدر هر یک از زوجین از نحوۀ بروز احساسات طرف مقابل خود راضی هستند)؛
3) جنبه های عملی ازدواج (هر یک از همسران، به چه مقدار از رفتار طرف مقابل خود در زمینه های سازگاری شخصی، اولویت ها، قوانین داخلی و حل مسائل راضی هستند) (ویلا و دل پرته، 2013).
گارسیا و ریورا (1999) معتقد بودند که رضایت زناشویی در سه سطح کلی مطرح می شود: رضایت زوج ها از ازدواج، رضایت زوج ها از زندگی خانوادگی و رضایت کلی هر یک از زوج ها از زندگی. رضایت زناشویی را می توان به شادی و لذت از روابط میان زوج‌ها ارتباط داد. رضایت زناشویی به معنای داشتن احساس مطلوب و خوشایند از ازدواج است (احتشام زاده، مکوندی و باقری، 1388).
کارنی و کومبز (2000)، رضایت زناشویی را سازگاری زن و شوهر در مورد اموري که ممکن است مسائل حادي به بار آورد، علاقه و فعالیت هاي مشترك، ابراز علاقۀ علنی مکرر و اعتماد متقابل، شِکوه و شکایت اندك، شکایت نادر از احساس تنهایی و رنجش تعریف کرده اند (رجبی، سروستانی، اصلانی و خجسته مهر، 1392). گریف (2000) معتقد است که زوج هایی از وضعیت زناشویی خود احساس رضایت می کنند که توافق زیادي با یکدیگر دارند، از نوع و سطح روابط شان راضی هستند، از نوع و کیفیت گذراندن اوقات فراغت خود رضایت دارند و مدیریت مناسبی در زمینه وقت و مسائل مالی خودشان اعمال می‌کنند (یوسفی، عابدین، تیرگری و فتح آبادی، 1389).
به اعتقاد روف (2000)، رضايت زناشويي شامل احساسات مثبت، دوست داشتن و دوست داشته شدن، رضايت جنسي، توافق در امور اقتصادي، خانه‌داري و تربيت كودك است. اين تعريف نشان می دهد که رضايت زناشويى زمانى محقق مى‌شود كه وضعيت موجود فرد در روابط زناشويى مطابق با آنچه كه وى انتظار داشته است، باشد. رضايت زناشويى در واقع نگرش مثبت و لذت بخشى است كه زن و شوهر از جنبه‌هاى مختلف روابط زناشويى خود دارند (منصوری نیا، اعتمادی، فاتحی زاده و حسن پور، 1390).
شاکلفورد (2001) معتقد است، رضايت زناشويي نتيجۀ سه عامل رضايت عمومي از زندگي مشترك، رضايت از روابط جنسي و رضايت عاطفي و هيجاني است (بیرامی و همکاران، 1392). به اعتقاد کاپلان و مادوکس (2002)، رضایت زناشویی تجربه ای فردی در ازدواج است که می-تواند تنها از طریق هر شخص در پاسخ به درجۀ خوشایندی زناشویی اش ارزیابی شود. این رضایت می تواند از زاویۀ دید مرد نسبت به زن و یا برعکس در نظر گرفته شود. نهایتاً این که رضایت زناشویی به معنای داشتن احساس خوب در ازدواج است (مختاری، احمدی و حجتی نیا، 1395).
مالتابی، دی و باربر (2004)، رضایت زناشویی را فرآیندی قضاوتی- شناختی می دانند که افراد در مورد کیفیت زندگی خود احساس می کنند، که این احساس بر اساس مجموعه ای از معیارها که ریشه در تجربه های گذشته و حال فرد، انتظارها، پیش بینی ها و عواطف تنیده در این تجربه ها دارد، مشخص می گردد. رضایت زناشویی مبتنی بر قضاوت فردی است، یعنی افراد براساس معیارهای شخصی خود، رضایت زناشویی خود را می سنجند (فانی، ح. و فانی، م.، 1394).
به اعتقاد هاستون و مِل (2004)، رضایت زناشويي متشکل از چهار مؤلفة اصلي است: رضايت دوتايي ، توافق دوتايي ، همبستگي دوتايي و بيان محبت آميز . توافق دو نفري، درجه ای از موافقت است كه زوج‌ها در مورد موضوعات مهمي نظير ادارۀ امور مالي خانواده و اتخاذ تصميمات مهم دارند. همبستگي دو نفري، به این موضوع که هر چند وقت يك بار، زوج ها همراه هم درگير فعاليت‌‌هاي مشترك مي‌شوند، اشاره دارد. ابراز محبت مربوط به اين است كه هر چند وقت يك بار، زوج‌ها به يكديگر ابراز عشق و علاقه مي‌كنند، و بالاخره رضايت دو نفري، میزان شادکامی در روابط و همچنين فراواني تعارضات تجربه شده در رابطه را نشان می دهد (صدیقی، صفربیگی، محبی و شاه سیاه، 1393).
اسچوماچر (2005) مهمترين عامل رضايت زناشويي را به انطباق بين زوج‌ها مرتبط می کند و معتقد است، انطباق، سطح رضايت زناشويي را افزايش مي‌دهد. رضايت زناشويي، ميزان علاقه‌مندي زوج‌ها به يكديگر و نگرش مثبت به متأهل بودن است كه با عواملي از جمله تحريف آرماني، مسائل شخصيتي، ارتباط، حل تعارض، مديريت مالي، فعاليت‌هاي اوقات فراغت، رابطة جنسي، فرزندان، دوستان و جهت گيري مذهبي وابسته است (رضایی، حسن زاده و میرزائیان، 1392).
به اعتقاد چادهاری و پاتل (2009)، رضایت زناشویی نوعی توافق نسبی بین زن و مرد در مورد مسائل مهم و به اشتراک گذاشتن وظایف و فعالیت های مشابه و نشان دادن محبت برای موفقیت زوج دیگر تصور می شود (منصوری، کیمیایی، مشهدی و منصوری، 1395). بطور کلی محققان به این نتیجه دست یافتند که رضایت زناشویی در طول دوران ازدواج تمایل به پیروی از مسیر U شکل دارد. در طی مراحل اولیه ازدواج، رضایت زناشویی افزایش می‌یابد و در طی 10 تا 20 سال بعد رو به کاهش می‌گذارد و بعد از اینکه فرزندان خانه را ترک می‌کنند، زوجین مجال بیشتری برای تقویت رابطه زناشویی و صمیمیت بیشتر می‌یابند (احتشام زاده و همکاران، 1388).

مطالب پیشنهادی  خودکارآمدی ؛ تعاریف، ابعاد و نظریه ها

پرسشنامه رضایت زناشویی

رضایت زناشویی
دیدگاه های روانشناختی در رضایت زناشویی

دیدگاه فروم

به اعتقاد فروم (1980-1900)، نیاز به عشق و عاطفه، یکی از بنیادی ترین نیازهای زندگی هر انسانی است، که در هر انسانی وجود داشته و یک احساس فوق العاده قوی است. عشق حاصل از ازدواج، نزدیک ترین ارتباط بین انسان ها محسوب می شود. فروم معتقد است، گسترش زندگی شهری امروزی، فرهنگ غرب، آموزش نوین، ارزش ها و ایده های در حال تغییر، اهمیت رو به رشد زندگی جنسی و …، تغییراتی در ارتباطات عاطفی و احساسی بین زن و شوهر ایجاد نموده که توجه به این عوامل از اهمیت فراوانی برخوردار است. جهت برآورده ساختن نیازهای اساسی روانی، مانند عشق و همدردی، هر شخصی به خانواده خود وابسته است. فروم معتقد بود که عشق عبارت است از همبستگی و یگانگی با طرف دیگر، به شرط نگه داشتن فردیت و موازین شخصیت فردی. عشق یعنی مشارکت و آمیزش که فرصت ظاهر شدن تمامی فعالیت های درونی را به شخص می-دهد. عشق بارور همواره بر توجه، مسئولیت، احترام و شناخت تأکید دارد. از دیدگاه فروم از دیگر مؤلفه های عشق، حمایت و قدردانی است که موجبات افزایش رضایت زناشویی در زوج ها را فراهم می آورد (زارع و صفیاری جعفرآباد، 1394).

نظریه عقلانی- عاطفی الیس

اساس رفتاردرماني عقلاني- عاطفی الیس، مشخص ساختن باورهای غیرمنطقی، بررسی پیوندهای بین شناخت، هیجان و رفتار و جایگزینی تغییر واقع گرایانه به جای باورهای غیرمنطقی است. پژوهش گراني مانند هورنفر و فينچام (1996)، معتقدند كه تغييرات شناختي هر يك از زوج ها، مي تواند با تغيير اسنادهاي شناختي به افزايش ميزان بيشتری از رضايت زناشويي و احساس بهتر زوجين نسبت به يكديگر منجر شود. رفتاردرماني عقلاني- هيجاني، توقعات، انتظارات و باوهاي غيرمنطقي كه منجر به اختلال هيجاني و ارتباطي شده را كشف مي كند و سپس از لحاظ تجربي يا واقع گرايانه اين باورها و انتظارات مخرب را زير سوال مي برد. به اعتقاد اليس، ريشه ي تمامی مشكلات در زندگی زناشویی، در اختلالات دروني هر يك از زوجين به طور جداگانه است. در يك زندگي زناشويي آشفته، يكي يا هر دو زوج، عقايد و نگرش های غير منطقي را براي خود دنبال مي-كنند. در نظریۀ عقلاني- هيجاني، فرآيند درمان به گونه اي طراحي شده است كه ابتدا باورهاي غيرمنطقي مشخص شود، پيوند بين شناخت، عاطفه و رفتار تعيين شود و شواهد مخالفِ افكار غير منطقي بررسي شده تا در حصول حل تعارضات و سازگاري، توفيق حاصل شود (قدم خیر، قمری-گیوی، میکاییلی و سپهری شاملو، 1392).

نظریه همسان همسري

در نظریه همسان همسری ، اعتقاد بر این است که استحکام خانواده ناشی از وجود ویژگی هاي همسان میان زن و شوهر است. همسانی و مشابهت میان دو فرد، نه تنها آنان را به سوي یکدیگر جذب می کند بلکه پیوند و وصلت ایشان را استوار می سازد. به سخن دیگر، ناهمسانی میان دو همسر سرچشمه کشمکش هاي خانوادگی است. به عقیده هیل ، افراد مایل ند همسري برگزینند که بیشتر شبیه-شان باشد تا ناهمسان با آنها، و چنانچه این قاعده به دلایلی رعایت نگردد، احتمالاً زوجین دچار ناسازگاري و در نهایت جدایی می شوند. به اعتقاد باورمن ، انسان، آگاه یا ناآگاه به دنبال انتخاب همسري است که صفاتی همسان با او داشته باشد. افراد، در تمامی سنین در میدانی گسترده تر از آن که تصادف بتواند بر آن پیشی بگیرد، با کسانی ازدواج می کنند که از نظر موقعیت زناشویی همانند خودشان باشد. لاك و برگس معتقدند که در هر لحظه، بخت هر فرد بیشتر در راستاي ازدواجی همسان گزینانه عمل می کند تا ناهمسان گزین. وود ، در کتاب خود با عنوان ازدواج از دیدگاه مذهبی، می گوید: هر قدر همسانی میان دو زوج از نظر مذهب و نژاد کمتر باشد، اختلاف و کشمکش ایشان بیشتر است. به طور کلی، هر قدر درجه همسانی همسران بیشتر باشد، زندگی زناشویی آنان استوارتر و پایدارتر است. در مجموع، تقریباً تمامی نظام هاي همسرگزینی، متمایل به ازدواج همسان هستند که این خود می تواند نتیجه تمایل به معامله گري و مبادله ارزش هاي معنوي و دارایی هاي مادي باشد (سحابی، خانی، س. و خانی، ا.، 1392).

مطالب پیشنهادی  تنظیم هیجان

نظریه تحلیل ارتباط محاوره‌ای

نظریه تحلیل ارتباط متقابل ، نظریه‌ای منسجم و هماهنگ درباره‌ی شخصیت و پویایی اجتماعی ارائه می‌‌دهد و از تجربه‌ی بالینی و شکلی از درمان عقلی و عمل‌گرا استنتاج شده است. این نظریه می‌تواند توانایی‌ها و قابلیت های فرد در تحمل و کنترل اضطراب‌هایش را به سرعت افزایش دهد. در نظریه تحلیل ارتباط متقابل، به چگونگی ارتباط متقابل حالات گوناگون شخصیت «من» اعم از (من کودکی، من بالغ و من والدینی) توجه می‌شود. آشنایی با این روش به درمان جو کمک می‌کند تا با باورهای منفی که نسبت به خود داشته، مبارزه کند و در انتخاب‌هایش آزاد باشد تا دوباره در مورد این که چه کسی می‌خواهد باشد، تصمیم بگیرد. در این نظریه، مؤلفه‌هایی چون نگاه مثبت داشتن، برچسب نزدن، ایمان داشتن به توانایی مراجع و کوتاه مدت بودن درمان در نظر گرفته می‌شود. هدف اصلی درمان مبتنی بر نظریه تحلیل ارتباط متقابل، این است که به درمان جویان یاری شود تا نگرش و نحوه‌ی بیان خود را از صحبت کردن درباره‌ی مشکل به صحبت کردن درباره‌ی راه حل تغییر دهند تا درمان جویان تصور کنند چگونه دوست دارند اوضاع متفاوت باشد و برای بوجود آوردن این تغییرات چه کاری باید انجام دهند (شفیع آبادی، معین و وحید واقف، 1389).

نظریه ساختار انگیزشی ککس و کلینگر

در سال 1995، ككس و كلينگر ، نظريه ي انگيزشي نظام مندي را تدوین و ارائه نمودند كه در آن اهداف، نقشي كليد و مهمی دارند. بر اساس اين نظریه، انجام هر كاري در زندگي مستلزم دنبال نمودن و تعقيب يك هدف است. بنابراين، تعقيب موفقيت آميز اهداف مناسب، براي رسيدن به سلامت روان شناختي از اهميت خاصي برخوردار است. اين نظريه دو مفهوم مهم را در خود جای داده است:
1) مفهوم نگرانی یا دغدغه جاری : به این معنی که وقتي شخصي تصميم مي گيرد هدفي را دنبال كند، يك حالت انگيزشي مشخص در او شكل مي گيرد. اين حالت با تعهد شخص شروع مي شود و با دست يافتن به هدف يا رها كردن آن خاتمه مي يابد. اين حالت انگيزشي نگراني هاي جاري يا دغدغه ي جاري ناميده مي شود. شواهد زيادي وجود دارد كه نشان مي دهد كه دغدغه ي جاري با گرايش فرآيند هاي شناختي (توجه، يادآوري و محتواي تفكر) نسبت به اطلاعات مربوط به تعقيب هدف مورد نظر فرد همراه است. يعني فرد، بيشتر به چيزي توجه مي كند يا چيزي را به ياد مي آورد كه نشانه اي از هدف مورد نظرِ وي است يا او را به سمت هدف مورد نظر سوق مي دهد.
2) مفهوم ساختار انگیزشی : الگوي شناختي و رفتاري خاص هر فرد در پي گيري اهدافش، ساختار انگيزشي ناميده مي شود. ككس و كلينگر (2002) معتقدند که اين ساختار مي تواند انطباقي يا غيرانطباقي باشد. ساختار انگيزش انطباقي در دو جنبه از ساختار انگيزشي غيرانطباقي متمايز است:

الف) نوع مشوق هاي انتخاب شده براي تعقيب

ب) شيوه ي تعقيب مشوق ها. افرادي كه داراي ساختار انگيزشي غير انطباقي اند، بيشتر داراي اهداف اجتنابي هستند، تعهد كمتري به اهداف شان دارند و معتقدند كه روي اهداف شان كنترل كمتري دارند.

ساختار انگيزشي غيرانطباقي احتمال دست يابي فرد به اهداف مورد نظرشان را كاهش داده و از لحاظ هيجاني نيز باعث از بين رفتن احساس رضايت از زندگي مي شود. هدف اصلي نظريه ي انگيزشي نظام مند بر درك، ارزيابي و مداخله در ساختار انگيزشي مراجع استوار است. بنابراين، در اين نظریه فرض بر اين است كه با بررسي ساختار انگيزشي زوج ها و اصلاح ساختار انگيزشي آن ها مي توان سيستم هدف گذاري را به طور عام، و موفقيت آن ها در دست يابي به اهداف زندگي از جمله هدف بهبود زندگي مشترك و رضايت آن ها را از زناشويي به طور خاص افزايش داد (حسینی غفاری، قنبری هاشم آبادی و آقا محمدیان شعرباف، 1387).

16 دیدگاه دربارهٔ «مفهوم رضایت زناشویی;

  1. بسیار عالی بعد از چند سال فارغ التحصیلی تازه فهمیدم چه خبره

    فوق العاده بوود

    ممنونم بابت تدریس بسیار خوبتون

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

 کلیه حقوق مادی و معنوی برای www.unpbook.ir محفوظ میباشد و هرگونه کپی برداری پیگرد قانونی خواهد داشت.

آسان پرداخت شاپرک درگاه پرداخت زرین پال  معرفی شرکت به پرداخت ملت‎  بانک پارسیان پرداخت الکترونیک سامان شبکه بانکی شتاببانک پاسارگاد وزارت علوم اطلاعیه سازمان سنجش درباره ثبت نام قبول شدگان دکتری 98

تلفن: 09306406056

پشتیبانی پیامکی : 09124530420